شهيد عليرضا حق‌شنو

پاسدار شهيد عليرضا حق‌شنو گيگاسري‌ فرزندشادروان تراب‌ به‌ سال‌ 1342 درشهر فومن‌ ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. دوران‌ كودكي‌ اش‌ در كنار خانواده‌ سپري‌ شد، تا اينكه‌ سالهاي‌كودكي‌ او، جاي‌ خود را به‌ دوران‌ درس‌ و تحصيل‌ داد.
تحصيلات‌ خود را در زادگاهش‌ آغاز نمود و توانست‌ تا قبولي‌ پايه‌ي‌ سوم‌ علوم‌ تجربي‌ در دبيرستان‌امير كبير به‌ ادامه‌ي‌ تحصيل‌ بپردازد. در سالهاي‌ پاياني‌ تحصيلش‌، يعني‌ سالهاي‌ 60 ـ 59 با نهادهاي‌ انقلابي‌ آشنا شد و در همان‌ ايام‌ به‌ عضويت‌ نهاد سپاه ‌درآمد. وي‌ در سپاه‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ متعددي‌ پرداخت‌ و در طي‌ آن، خود را مقيد به‌ اخلاق‌ و فرايض‌ اسلامي‌ نمود.
پس‌ از مدتي‌، از طرف‌ سپاه‌ فومن‌ عازم‌ جبهه‌ گرديد تا در مكتب‌ جبهه‌ نيز خود را در معرض‌امتحان‌ قرار دهد. مدتي‌ جنگيد، تا اينكه‌ سرانجام‌ در هيجدهم‌ آبان‌ 1361 در عمليات‌ محرم‌ در جبهه‌ي‌ موسان‌ براثر تركش‌ خمپاره‌ و موج‌ انفجار به‌ شهادت‌ رسيد و به‌ سوي‌ معبود خويش‌ شتافت‌. پيكرش‌ بعد از گذشت‌ چند روز، شناسايي‌ شد و بعد از انتقال‌ آن‌ به‌ زادگاهش‌، در گلزار شهداي‌  فومن، به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
وصیت نامه شهید
 بسم الله الرحمن الرحيم
 با سلام و درود به پيشگاه حضرت مهدي عج الله تعالي فرجه و نايب بر حقش روح خدا خميني و با درود به شهداي هميشه جاويد اسلام و با درود به رزمندگان هميشه رزمنده اسلام كه با ايثار خونشان حماسه ها مي آفرينند .
نمي دانم وصيتنامه ام را از كجا شروع كنم زيرا تا زماني كه زنده بودم جز ضرر و زيان و گناه براي خود و جامعه چيز ديگري نبود و شايد انشاءالله با كشته شدنم در راه الله خدمت كوچكي بتوانم به اين ملت بكنم.
از صدر اسلام هميشه انبياء و ائمه بر عليه كفر، نفاق، جباران زمان قيام كرده اند و حال اين سلاح رسول اكرم(ص) در ايران سر در آورد و زماني كه در اوج فلاکتها بسر مي برديم نداي نجاتبخش خميني كبير نايب امام زمان ما رادر مسير السام هدايت كرده و ما را آنچنان شيفته الله و اسلام و در راه آنان جهاد و ايثار كرد كه امروز نوجوانان كودكان پيرمردان در جبهه ها لبيك گوي ابا عبدالله هستند و اگر تاريخ اسلام را گذري كنيم خواهيم ديد هر جا اسلام بوده در كنارش جباران و مستكبران بر عليه اسلام قيام كرده اند و در ايران هم بعداز پيروزي انقلاب امريكا و شوروي و ديگر دول جنايتكار دست به توطئه هاي گوناگوني زدند و بعد از دو روز از پيروزي انقلاب در كردستان فجايعه ها آفريدند كشتارها كردند و هنوز هم در گوشه و كنار كم و بيش به اين كشتارها مشغولند مطهريها را ترور كردند كودتاها كردند. حمله نظاميها كردند نوكران بي مزد و مواجه خود را بسيج كردند تا بهترين شخصيتهاي مملكتي را از ما گرفتند و سرانجام به اين جنگ تحميلي دست زدند و اما اين توطئه هم بياري مردم هميشه در صحنه و جانبازي رزمندگان اسلام تا امروز پيشرفتهاي زيادي داشته كه جنگ از حالت دفاعي به حالت تهاجم شده انشاءالله با ايثار خونمان بتوانيم راه را بر ديگر رزمندگان باز كنيم تا بتوانند در كنار حرم مطهر ابا عبدالله نماز جماعت و وحدت با مسلمين عراق بخوانيم. انشا‌ءالله.
و در اين برحه از تاريخ وظيفه اسلامي ما حكم مي كند كه براي نبرد با خصم جهاني عازم جبهه هاي حق عليه باطل شده و با ايثار خونمان نهال نوپاي جمهوري اسلامي را آبياري و مستحكم كنيم.
چه زيباست قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود. هيچ قطره اي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست و من مي خواهم با اين قطره خون به عشقم كه خداست برسم. اگر خدا اين بنده گناهكار و زيانكار را به درگاهش قبول كند. ما اينقدر به درگاه خدا گناه كرده ايم كه شايد با شهادتمان قدري از گناهان ما كاسته شود. بعد از مرگم برايم گريه نكنيد به همه برادران، دوستان و آشنايان تبريك بگوئيد و به آنها بگوئيد بجاي گريه كردن از خدا براي من طلب مغفرت كنيد و من يادم هست وقتي شهيدان را به فومن مي آوردند بچه ها گريه مي كردند من به بچه ها مي گفتم ما بايد به حال خودمان گريه كنيم كه چنين سعادتي را نداريم. زيرا شهدا در بهشت ابدي جايگزينند و در كنار صالحين چه زيبا و گوارا هست در راه خدا جهاد كردن و به لقاءالله پيوستن. بخدا وقتي من اين شهدا را مي ديدم اين رزمندگان را مي ديدم احساس حقارت و سرشكستگي مي كردم در ميانشان نوجوانان كم سن و پيرمردان عابد را مي ديدم اشك از چشمانم سرازير مي شد و احساس شرمندگي در مقابلشان مي كردم كه چگونه خانه و كاشانه، پدر و مادر، فرزندان خود را رها كرده اند و عازم جهاد بر عليه خصم جهاني شده اند. درود و سلام خداوند بر بندگان صالح خدا به شما شهدا و رزمندگان باد. و از آن طرف وقتي به خانواده هاي شهدا نگا ه مي كنيم جوان رشيد از دست داده اند، همسر جوان از دست داده اند و وقتي كودكان يتيم را مي بينيم ياد شهداي كربلا مي افتيم. بخدا قسم مادر مقابل اين خانواده هاي شهدا مسئول هستيم. به خانواده هاي شهدا سر بزنيد تا شايد بتوانيد جاي عزيزانشان را پر كنيد. در جبهه انسانهايي را مي بينيم كه در تمام عمر آرزوي ديدارشان داشتم نمونه هايي را كه قبلا ديده يا شنيده بودم مخصوصا در سپاه برادراني با قلبهاي پاك سرشار از عشق به الله، در آن ساعتهاي كه مردم در خواب فرو رفته اند يا غرق در زندگي روزمره و مادي خود هستند اينان مردان خدا به نماز و سجده ايستاده اند و در دل شب با خداي خود راز و نياز مي كنند طلب مغفرت مي كنند و يا شبانگاه همچون شيران به دشمن حمله ور مي شوند و عرش مسلسهايشان دشمنان اسلام رابه خاك و خون مي كشد و آرزوي شهادت دارند برادراني كه از هيچ چيز باكي ندارند نه توپ نه تانك، جز از خداي خود ميترسند من هم  مي روم راهي را كه سرور آزادگان ابا عبدالله به ما آموخته مي روم تا خدا اگر اين بنده  گناهكاررا بپذيردبه شهدا بپيوندم مي روم به مجلسي که رضا کدپورگرداننده مجلس است به مجلسي که رضا عامر ميزبانش است به مجلسي كه علي اصفهاني نژاد نقل مجلس است به مجلسي كه در آن جعفر مظلوم (تيغ نورد) به خليل حيدري احمد عاطف انسان دوست  شهيد مظلوم گيتي نورد در آن هستند به مجلسي كه جايگاه شهداء است واقعا ما در آنجا به رحمان و رحيم و نادر و توانا خدا خدا پي مي بريم. زيرا خدا به حدي  رحمان و رحيم است  .
 من از شما عزيزان خواهش مي كنم كه همواره گوش بفرمان امام عزيز باشيد و وجبي از خط امام منحرف نشويد زيرا منحرف شدن از خط امام همانا به انحراف و فلاكت رسيدن همانا و همواره پشتيبان روحانيت مبارز  و روحانيون در خط امام باشيد .   
پدرم اگر از پيشت مي روم اين راهيست كه سرور آزادگان حسين(ع) به ما آموخته و از تو انتظار دارم براي من غم و اندوه به دل راه ندهي و گريه نكني و افتخار كن كه فرزندت در راه الله و در راه اسلام به شهادت رسيده پدر  مادر عزيزم من بنا به فرمان الله و بنا به مسئوليتي كه بر دوشمان بود و براي خشنودي و رضاي خدا وبراي نابودي دشمنان اسلام و خصم جهاني امريكا عازم نبرد با كفار شدم و خدا هم به من منت نهاد و مرا به آرزويم شهادت رسانيد. پدر و مادرم مرا ببخشيد من فرزند خوبي براي شما نبودم نسبت به شما خيلي آزار و اذيت كردم. از خدا براي من طلب مغفرت كنيد و مرا ببخشيد و همواره از شما مي خواهم تا همگام با امام عزيز و انقلاب باشيد و از فراق من ناراحت نشويد گريه نكنيد زيرا من به آرزويم رسيدم و از برادران من تقاضا دارم ادامه دهنده راهم باشند و سلاح مرا از زمين بردارند و از خواهران خود مي خواهم كه با حجاب خود اين اسلحه كوبنده فرغ امپرياليسم و رسالت زينبي خود را حفظ كرده و ادامه دهنده راه شهدا باشند.