شهيد صادق‌ بخت‌

سرباز وظيفه‌ شهيد صادق‌ بخت‌ فرزند ستار به‌ سال‌ 1343 در روستاي‌ كلفت‌ شهرستان فومن ديده‌ به‌ جهان‌ گشود.دوران‌ كودكي‌ را در كانون‌ گرم‌ خانواده‌ سپري‌ نمود، تا اينكه‌ وارد مدرسه‌ شد و تا پاي‌ چهارم‌ ابتدايي‌به‌ تحصيل‌ پرداخت‌. پس‌ از ترك‌ تحصيل‌، به‌ كار و تلاش‌ روي‌ آورد و مدتي‌ بعنوان‌ كارگر روزمزد مشغول‌ كار شد، تا اينكه‌ به‌ خدمت‌ رفت‌ و بعنوان‌ سرباز ارتش‌، دوره‌ سربازي‌ خود را در خراسان‌آغاز نمود.
پس‌ از مدتي‌ از لشكر 77 پيروز خراسان‌ به‌ منطقه‌ جنگي‌ استان‌ خوزستان‌ اعزام‌ گرديد و در پادگان ‌حميديه‌ اهواز اين‌ استان‌ مستقر شد. اين‌ شهيد والامقام‌ در چندين‌ مرحله‌ در جبهه‌هاي‌ نبرد، حضوري‌ فعال‌ داشت‌، تا اينكه‌ سرانجام‌ در هفدهم‌ اسفند 1363 در يكي‌ از بمباران‌ دشمن‌ بعثي‌ درخوزستان‌، براثر اصابت‌ تركش‌ جان‌ عزيزش‌ را از دست‌ داد و با مقام‌ والاي‌ شهادت‌ دست‌ يافت‌.

وصيت نامه شهيد صادق بخت

بسمه تعالي
 پدر جان تو را به خدا ناراحت من نباشيد من هم مانند ديگر برادران پاسدار و ارتش بايد وظيفه شرعي خود را انجام داده و به جبهه جنگ عليه باطل بروم و با صدام و صداميان و دشمنان اسلام بجنگم و اميدوارم كه با پيروزي كامل قواي اسلام بر كفر بر گردم تنها آرزوي من اين است كه وقت نماز برايم دعا كنيد كه شهادت نصيبم شود خون من كه از ديگر برادران رنگين تر نيست اگر من امثال به جبهه نروم پس چه كسي بايد به جبهه برود و از اين آب و خاك مرزباني كند اميدوارم كه با ريختن اين قطره خون ناقابل خود تا در راه خدا خانواده خود را به خانواده ديگر شهدا ملحق كنم پدر جان باز هم مي گويم كه ناراحت نباشيد نه تنها شما بلكه تمام اعضاي خانواده نبايد ناراحت باشيد چون من راه راست و راه حق را پيش گرفته ام و اميدوارم كه به مقصد اصلي خود يعني شهادت برسم مادر مهربان و دلسوز از برادران و يگانه خواهرم نگهداري مي كند خداوندا تو را شكر مي كنم كه س از مدتها صبوري و بي تابي شهادت را نصيبم كردي پروردگارا ترا سپاس مي گويم كه بزرگترين و ارزشمندترين آرزوي اين بنده حقير و ذليل خود را برآورده كردي منافقين بدانند كه ما با شهيد شدنمان اعلاترين و ارزشمندترين ارزشها را از خداوند مي گيريم و آنها هيچ وقت اين ارزش خدائي را درك نخواهند كرد و در آخرت و براي هميشه در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد كه در آن موقع توبه و پشيماني اثري ندارد.
پدر جان مي دانم وقتي خبر شهيد شدن من را به تو بدهند ناراحت مي شويد ولي خوشرويي خودتان را حفظ كنيد پدر جان اگر از اول هم يادتان باشد گفته بودي پسر جان تو حالا به سربازي نرو حالا من اين راه خودم را برگزيده ام تنها وصيت من به شما اين است كه در مجلس ختم من كسي گريه نكند چون اگر گريه نكند چون اگر گريه كند مرا از خود رنجانيده و آن روز را جشن بگيريد و شادي كنيد مادر جان مي دانم وقتي من را به دنيا آوردي 40 روز در تب مي سوختم و شبها با اشك و دعا به سوي خدا از خدا مي خواستي مرا نگه دارد. مادر جان آنقدر در حق برادرانم و يگانه خواهرم رنج كشيدي كه نمي توانيم يك روز رنج شما را جبران كنيم تنها وصيت من به شما مادر خوبم اين است كه صبر و بردباري را پيشه كنيد كه به خدا به خانواده هاي شهداء صبر مي دهد و من هم مي دانم كه شما حتما وصيت مرا بر آورده مي كنيد پدر جان ما يك امانتي هستيم كه بيشتر از ديگران نيستيم و هر وقت خدا خواست مي تواند امانت خود را پس بگيرد لذا من اين راه را انتخاب كردم وصيت من به تو اين است كه با صبر و شكيبائي بپذيري و در سوگ من اشك نريزي از من به شما اين وصيت است كه در هر كار در راه رضاي خدا قدم برداريد كه خداوند روزي رسان است دست از امام نكشيد و امام را ياري كنيد كه انشاءالله تا فتح قدس و تا ظهور امام همچنان پرچم اسلام در دست امام امت و توده مردم دلاور بماند و بدانيد ما به همه چيز خواهيم رسيد.