شهيد سيد حسن بقايينژاد
بسيجي شهيد سيدحسن بقايينژاد فرزند سيد مصطفي به سال 1348 در يك خانواده مذهبي در شهر فومن به دنيا آمد. تحصيلات خود را با علاقه و پشتكاري كه داشت تا سال سوم متوسطه در رشته علوم تجربي ادامه داد. سپس از طريق نهاد بسيج شهرستان فومن، عازم جبهههاي نبرد نور عليه ظلمت گرديد، تا عشق خود را به دين اسلام و انقلاب اسلامي به اثبات برساند. هفده سال بيشتر نداشت كه جبهه و جنگ را تجربه كرد و يادگرفت كه چگونه اسلحه را بايد بدست گرفت و از مملكت دفاع نمود.
او بسيار پرشور و پر تلاش بود، اما طولي نكشيد كه در روز بيست و يكم دي سال 1365 در منطقه عملياتي شلمچه در طي درگيري با نيروهاي دشمن به فيض عظيم شهادت رسيد و به ديدار حق شتافت. مزار مطهر و گلگون كفن اين شهيد بزرگوار در گلزار شهداي اين شهر واقع است.
شهيد بقايينژاد تديّن ديني را در كانون مذهبي خانواده فراگرفت و در همان بدو جواني باكلام خدا مأنوس شد. او بقاء خود را در احياء دين اسلام ميديد و رسالتش را ايثار در راه خدا ميدانست. از پيروان راستين خط امام محسوب ميشد و اعتقاد شديدي به آرمانهاي انقلاب و امام داشت. اخلاقي نيكو داشت و هرگز از او رفتاري ناشايست و ناپسند ديده نشد.
وصيت نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
"اي گرويدگان بدين اسلام شما بمانند آنانكه راه كفر و نفاق پيمودند نباشيد كه گفتند اگر برادران و خويشان ما به سفر نرفته و يا بجنگ حاضر نمي شدند و بجنگ راه نمي افتادند (آري) اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دلهاي آنان خواهد كرد و خداست كه زنده مي گرداند و ميميراند (به هروقت و هر سبب كه ميخواهد) اگر در راه خدا كشته شده يا بميرد در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نائل شويد و آن بهتر از هر چيزيست كه در حيات دنيا براي خود فراهم خواهد آورد.
از آنجا كه وظيفه هر انسان مؤمن، مسلمان است كه وصيتنامه اي داشته باشد من نيز بنا به وظيفه ام وصيت نامه ام را مي نويسم.
سپاس و ستايش بيكران از آن او كه هستي بخش جهان است و پديدآورنده انسان و درود بي پايان به فرستادگان پاك و برگزيده اش كه به راهنمائي جهانيان فرستاد تا پيام فطرت پذيري را بر همگان فرو خوانند و درود بي شمار بر خاتم پيام آوران حضرت محمد (ص) و امامان پاك و برگزيده از دودمانش و درود و سلام به محضر امام بزرگ و آرمان امام خميني و سلام به ارواح پاك شهداي عزيز اسلام كه با ريخته شدن خونشان راه چگونگي زيستن را به ما ياد دادند و ما را با فرهنگ شهادت آشنا ساختند. "دنيا درياي عميقي است كه انسانهاي زيادي در آن غرق مي شوند." (صحيفته البحار)
اگر كسي شنا بلد نباشد وقتي به دريا بيفتد غرق مي شود. همه چيز هم در دريا وجود دارد. نهنگ هست، ماهي هاي آدم خوار و غيره ولي اگر قايق باشد درون قايق مي نشينيد و نمي ترسيد و از دريا هم استفاده مي كنيد.
ما به اين درياي بيكران آمده ايم كه خودمان را از غرق شدن نجات دهيم. اين را بدانيد كه اصولاً در اين دنيا لذتي وجود ندارد. مثلاً خيال ميكنيد خوردن و آشاميدن و چيزهاي ديگر لذتند. نه چنين نيست. شما وقتي كه گرسنه مي شويد براي شما دردي پيش مي آيد غذا مي خوريد آن درد از بين مي رود. لذا غير از اينهاست. براي انسان لذت در حقيقت يابي و حقيقت جوشي براي يك انسان لذت قرب به خداست. براي يك عاشق لذت خلوت كردن با معشوقت خوردن و آشاميدن و خوش گذراني (لذت) نيست. اين دنيا يعني معصيت. يعني بلا. چرا نبايد اين لذتهاي دنيوي را از خودمان دور كنيم. همش بفكر خوشگذراني باشيم. بايد مواظب تك تك اعمالمان باشيم. مگر ما مرگ را قبول ندارم. مگر روز رستاخيز را قبول نداريم. پس چرا بايد بفكر اعمالمان نباشيم.
خدايا تو رئوفي و مهربان. پس از گناهان گذشته ما درگذر. سپاس و ستايش بر تو خداييكه جبهه را نصيبم كردي كه تا از جبهه استفاده كنم. خدايا حال فقط بفكر گناهان گذشته ام مي باشم. ولي به كرمت اميدوارم. عزيزان مواظب باشيد كه خداوند تك تك شما را امتحان مي كند كه قرآن در مورد زيادي ميفرمايد بشر را امتحان مي كنيم كه تا به خدا و ماهيتش را بفهمانند و در سوره عنكبوت ميفرمايد: "احب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون و لقد فتنا الذين من قبلهم"
"انسان خيال مي كند همين مقدار كه مي گويد ايمان دارم بس است نه امتحان مي شود..."
بلي انسان ين چنين است. انسان براي امتحان بدنيا آمده است. خدايا نمي دانم آن اندازه مسئوليتي را كه در قبال خون شهداء و اين امام عزيز داشتم خوب انجام داده ام يا نه. انشاء ا... مورد قبول درگاهت قرار گرفته باشد و اي هموطنان مبادا خون اين شهداي عزيزمان را پايمال كنيد كه در آخرت يقه تان را ميگيرند. بايد به اين خونهائي كه ريخته شده تك تك جواب دهيد. همگي بايد در اين دنيا احساس مسئوليت كنيم وگرنه واي به حالمان... رفتن به جبهه را فراموش نكنيد كه اسلام بخونهاي پاك شما نيازمندست در صفوف نماز جماعت را پر كنيد.
اينك صحبتي چند با خانواده عزيزم...
پدرم و خواهران و برادرانم. مادر بزرگم و اي اهل خانواده ام من مهماني بيش در ميان شما نبودم و بايد دير يا زود از اين دنيا هجرت مي كردم. چه خوب شد كه زود رفتم. بلي اين خواست خداوند متعال بود. پس هيچ نگران نباشيد. فقط توكل به خداوند كنيد. خواهرانم ميدانم كه دوري من براي شما مشكل است و همچنين كه خودتان مصيبت زده بوديد كه بار مصيبت شما زياد شد، ولي چاره چيست بايد تحمل كرد. من در مقابل علي خوش روش و ديگر شهداي فرمانده هيچ نيستم.
خواهرانم هنگام برخورد با مصيبت و ناراحتي تنها خشنودي خدا را درنظر بگيريد و قدم را از حدود الهي فراتر نگذاريد. خواهرانم از صديقه خوب مواظبت كنيد و از زحمتهايي كه براي من مي كشيديد ممنونم و شما را فراموش نمي كنم و در درون قلبم قرار داريد.
و اي پدرم مي دانم كه در طول زندگيم برايم خيلي زحمت كشيده ايد و چه رنجهايي را تحمل كرده ايد. اكنون بعداز رفتن من فقط بفكر خدا باشيد. اگر نافرماني از من ديده ايد مرا به بزرگيتان ببخشيد. شما را دوست دارم و فراموش نخواهم كرد.
و برادرم سيدحسين از زحمتهايي كه برايم كشيده ايد خيلي تشكر مي كنم و شما را فراموش نمي كنم. اين دلم در كنار شماست. ضمناً فراموشتان نشود اگر مقداري تربت كربلا داريد به گلويم بگذاريد و مرا در گلزار شهداء بخاك بسپاريد و همگي اهل خانواده را توصيه به صبر و استواري مي كنم.
نيايش...
خدايا مبادا مرا با دشمنانت قرار دهيد كه آن روز در مقابل شهداء خجل و سرپايين باشم. خدايا من بتو اميدوارم چونكه تو بخشنده و مهرباني. خدايا اميدوارم كه اين خونهائي كه از من ريخته است به درگاهت قبول كرده و مرا با شهداء محسوب كني. بارالها ما را در رمز قيامت روسياه و شرمنده مگردان. خدايا اين پير جماران را براي به احتزاز درآمدن پرچم جمهوري اسلامي در سرتاسر جهان تا انقلاب مهدي نگهدار. خدايا به خانواده هاي شهداء، اسراء و جانبازان صبر و استواري عطا بفرما.
بنده حقير گناهكار سيدحسن بقائي نژاد