شهيد خليل‌ حيدري‌

بسيجي‌ شهيد خليل‌ حيدري‌ كلفتي‌ فرزند مرتضي‌ به‌ سال‌ 1342 در شهر فومن‌ در خانواده‌اي‌ مذهبي‌ به‌ دنيا آمد. پس‌ از گذران‌ دوران‌ خردسالي‌، وارد مدرسه‌ شد .شهید خلیل حیدری در  دوران کودکی علاقه شدیدی نسبت به مساجد و تکایا و برنامه های مذهبی داشت و حتی در ماه های محرم و صفر با این که خیلی کوچک بود پاسی از شب را در مساجد میگذراند و حتی طی سالها که  در مدرسه درس میخواند از نظر اخلاق و رفتار و کردار و درس خواندن کاملاً نمونه و همه ساله بدون تجدیدی قبول میشد بعد از پایان دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شد و در اینهنگام مردم ستمدیده و رنج کشیده ایران میرفت تا با فریاد های الله اکبر ، خمینی رهبر طاغوت را از ریشه برکند.وی در این موقع در کلاس های قرآن که در یکی از مساجد فومن برگزار میشد شرکت میکرد و حتی در راهپیمایی های دوران اوج گیری انقلاب شرکت فعالانه داشت.شهید خلیل حیدری زمانی که مزدوران سر سپرده امریکا اعلام حکومت نظامی میکردند با دیگر برادران از جان گذشته و ایثارگر در خیابان ها ریخته ومبارزه میکردند تا اینکه با تشکیل شدن مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نزدیکی منزل شهید واقع بود با برادران مشغول حفاظت بودند شهید خلیل حیدری پانزده سال بیشتر نداشت و پاسی از شب با برادران کمیته و سپاه و پاسداری از کلانتری ها و مراکز دیگر و جلوگیری از هرگونه اغتشاشات و چپاول به نگهبانی مشغول بود و روز را هم در مدرسه بدون کوچکترین خستگی و ناراحتی  به درس خواندن ادامه میداد.شهید خلیل حیدری در رفراندوم سال 1358 که سن اش حدود یک ماه کم بود و ازنظر قانونی نمیتوانست رای بدهد با پا فشاری شدید که من حتماً باید رای به اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی رای بدهم  .شهید خلیل حیدری یکی از چهره های بود که بسیار دوست داشتنی بود چرا با اینکه همیشه خنده بر لب داشت و مانند آهن ربا انسان را جذب  خود میکرد شهید خلیل حیدری زمانی با فرمان امام امت بسیج تشکیل شد و چون پیش از بسیج دوره نظامی و فرا گرفتن  کار با اسلحه  را با برادران سپاه یاد گرفته بود و با این تخصص توانست به دیگر همکلاسیهای  خود کار کردن با اسلحه و تاکتیکهای نظامی را آشنا کند از جانب فرمانده بسیج شهرستان فومن  در همان اوان تشکیل بسیج ماموریت یافت که به روستاها بروند و آموزش اسلحه شناسی را به برادران روستایی یادبدهد و میتوان  گفت چون خلیل علاقه شدیدی به مسائل جنگی و اسلحه  داشت در این کار بسیار خبره بود  .از دیگر خصوصیات دیگر شهید زندگی کردن از مسائل پوشاک و خوراک بسیار ساده و فقیرانه زندگی مینمود و حتی رفتارش در منزل طوری بود که همیشه مورد زبانزد همه و حتی خواهران و برادرانش بود.  از طرف سپاه پاسداران ماموریت امام جمعه وقت را بعهده گرفت و بمدت یک سال و نیم همراه ایشان بود و شبها در خانه امام جمعه شهر  با دیگر برادران پاسداری میدادند و در این موقع هم آخرین سال تحصیلی خود  یعنی در رشته راه و ساختمان را طی میکرد و در خلال سال تحصیلی به اتفاق امام جمعه و فرماندار و تنی چند از مسئولین شهرستان فومن برای بازدید به منطقه سومار رفتند که پس از مراجعت تکه ای ترکش خمپاره که با خود از سومار آورده گفت مادر میدانی این چه است مادرش جواب میدهد خیر .شهید خلیل حیدری  گفت ای مادر این تکه ای عسل است  که ایکاش نصیب من میشد.شهید خلیل حیدری در دوازدهم ماه رمضان سال 1361 به اتفاق تنی چند از برادران به اهواز اعزام شدند  که پس از حدود ده روز در پادگان شهید بهشتی اهواز ماندن با شروع حمله مقدس رمضان به عنوان خط شکن در این حمله مقدس شرکت نمود که در اولین مرحله حمله پیروزمندانه به مقر خود بازگشت و سر انجام در روز سوم حمله بعد از اینکه خبر شهادت برادر احمد عاطف همسنگری و هم شهری را به ایشان میرسانند بسیار منقلب و ناراحت میشود   سرانجام 23 ماه مبارک رمضان در جبهه شلمچه بر اثر ترکش خمپاره مجروح میشود که بلا فاصله  وی را به   بیمارستان انتقال دهند که در بین راه   به علت خون زیادی که از شهید خلیل حیدری رفته بود   به فیض شهادت نایل می آید. مزار این شهید در گلزارشهداء فومن می باشد.
تاريخ شهادت 24 تير سال 61منطقه شلمچه