شهيد عبدالكريم‌ ابراهيمي‌

بسيجي‌ شهيد عبدالكريم‌ ابراهيمي‌ سندي‌ فرزند مطلب‌ به‌ سال‌ 1342 در روستاي‌ سند پايين‌ شهرستان فومن در خانواده‌اي‌ كشاورز چشم‌ حق‌بين‌ به‌ حقايق‌ جهان‌ گشود. پس‌ از دوران‌ كودكي‌، روانه‌ي‌ مدرسه‌گرديد و تا پايه‌ي‌ سوم‌ نظري‌ را با موفقيت‌ سپري‌ نمود.
پس‌ از پايان‌ تحصيلات‌، به‌ نهاد بسيج‌ پيوست‌ و عضو نيروي‌ اين‌ نهاد انقلابي‌ گرديد. او در مدتي‌ كه‌در بسيج‌ بود، به‌ تهذيب‌ نفس‌ و كسب‌ مقام‌ معنوي‌ پرداخت‌، تا لياقت‌ جهاد در راه‌ خدا را داشته‌باشد. بعد از شروع‌ جنگ‌، از طريق‌ اين‌ نهاد به‌ مناطق‌ جنگي‌ جنوب‌ كشور اعزام‌ شد و درعمليات‌هاي‌ مختلفي‌ شركت‌ جُست‌، تا اينكه‌ سرانجام‌ در تاريخ‌ هيجدهم‌ آبان‌ 1361 در حين‌درگيري‌ با مزدوران‌ بعثي‌ كافر در منطقه‌ي‌ موسيان‌ از توابع‌ شهرستان‌ دهلران‌ استان‌ ايلام‌، به‌ آرزويش‌كه‌ شهادت‌ بود رسيد و بدين‌ طريق‌ به‌ ملكوت‌ اعلي‌ به‌ پرواز درآمد
در قسمتی از وصیت نامه این شهید آمده ایت... خدایا آنچه که اقرار کردم اعتقادم و ایمانم می باشد و امید آن دارم که هموراه این ایمان را در دلم و در تمام وجودم داشته باشم و با ایمان از دنیا بروم . خدایا از عالم برین که سخت شرمنده ام و تو بهتر از هرکس دیگر به معاصی نهان و آشکارم آگاهی،نیک میدانم که برای عظمت و شکوه تو ذره ای ناچیز هم به حساب نمی آیم ، مادرم و پدرم ، برادران و خواهران من، حال براحتی برایتان بگویم که چقدر شهادت را دوست دارم ، برای من دعاکنید که این شهادت بزرگ نصیب من شود. حرف ولایت فقیه را باید با جان و دل پذیرفت. من امر خدا را اطاعت کرده ام و حرف رهبری انقلاب اسلامی ایران و در این نبرد شرکت کردم . شرکت کردن من نه بخاطر پول و مال دنیائی و مقام نبود، بلکه بخاط هدف بود. هدف من الله است.
*************************

متن وصیت نامة   شهید عبدالکریم ابراهیمی

بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا آنچه که اقرار کردم اعتقادم و ایمانم می باشد و امید آن دارم که همواره این ایمان را در دلم و در تمام وجودم داشته باشم و با ایمان از دنیا بروم. خدایا به وجدانیت تو و به رسالت پیامبران تو و امامان وصی رسول تو ، به عدل تو و به روز جزائت ایمان دارم. خدایا من مسلمانم و شیعة ی جعفری هستم. خدایا من خود منتسب به امت رسول تو و جزء امت رسول تو می دانم. ولی خدایا از عالم برین که سخت شرمنده ام و تو بهتر از هرکس دیگر به معاصی نهان و آشکارم آگاهی، نیک می دانم که برای عظمت و شکوه تو ذره ای ناچیز هم به حساب نمی آیم ولی در مصیبت تو زیاده روی کرده ام نه غلط گفتم حد و مرزی قائل نشده ام و از حضورت شک نکرده ام. خدایا می دانم که حمد و ثناء و عبادتم ناچیز است و دستم تهی است و در برابر معاصیم قابل ذکر نیست و میدانم که اگر بخواهی با عدل خودت ذره ای خیر را جزاء و ذره ای شر را نیز جزا دهی مایوس و نا امیدم ولی به مهربانی و رأفت تو امیدوارم. من به دین پیامبر و اولیاء تو علاقمند بوده و هستم آیا نگاهها و خواهشهای مخلصانه بندگانت را ندیده می انگاری. من عمل صالحه ای آنطور که تو میخواهی و شایسته توست ندارم و در عوض بار مصیبت فراوان دارم. ما میدانیم به درگاهت التماس کنم و برای درمان همین مشکل نیز از تو استعانت کنم. مگر تو خود نیاموختی تو را الرحمن الرحیم خطاب کنم. مگر تو نیاموختی که به هنگام گرفتاری تو را پرستش کنم و از تو یاری جویم و اینک از تو یاری می طلبم و در عین نا امیدی به خودت پناه می برم و به ریسمان تو چنگ می زنم و در این وادی قریب تو را فریاد می طلبم. و تو فریاد رس هر غریب و درد مانده ای هستی خدایا تو هر حکمی درباره ام رواداری مرا سزاست. ولی این بندة ضعیف و ناچیز و این ذرة کوچک را در الطاف خودمحروم نگردان. خدایا در زمانی هستیم اولا پیامبر و نایب وصی پیامبر و خمینی عزیز و روح بزرگوار که عظمت روحش را از جد بزرگوارش به ارث برده و میخواهد حکومت تو را مستقر کند. خدایا او و کلیة کسانی را که در استقرار و از حکومت تو مجاهدت می کنند یاری رسان. خدایا در حال جنگ با نظام کافر هستیم برادران و خواهران ما را در سنگرها و در پشت جبهه ها که بر علیة نظام کفر مبارزه میکنند خدایا همه آنها را در استقرار حکومت یاری فرما و شر اجانب و دشمنان اسلام را و توطئه گران خارجی را از سر ما مسلمانان کوتاه گردان. خدایا من خدمتی برای بندگانت نکرده ام و آنچه کرده ام ناچیز بوده .خدا نمیدانم اراده و مشیت تو چیست در هر حال خدا شهادت را نصیب من کن. خدایا تنها آرزوی من همین شهید شدن در راه حق که به نفع اسلام باشد خدایا به هر حال به رضای تو راضی ام و به بزرگی تو راضیم. والسلام.  
عبدالکریم ابراهیمی
10/8/60