شهيد خليل نظري
سردار شهيد خليل (حجت) نظري جهود بيجاري فرزند شادروان اسماعيل و به سال 1340 در شهر فومن، چشم حقبين به حقايق جهان گشود.
به سال 1347 در دبستان ابتدايي 28 مرداد سابق (امام جعفرصادق عليه السلام فعلي) دوره ابتداييرا آغاز و به سال 1352، دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي تحصيلي كوروش سابق (توحيدفعلي) از سرگرفت. حجت در اين سنين، در كنار تحصيل، ساعات فراغت خود را در مغازه ندافيپدرش ميگذرانيد. در همين ايام بود كه پدرش را از دست داد و به خاطر مشكلات، يك سال ازتحصيل بازماند. با شروع سال تحصيلي 57 ـ 56 در دبيرستان فردوسي سابق در رشتهي اقتصاداجتماعي، مشغول به تحصيل شد و در كنار تحصيل به همراه برادر بزرگترش، در مغازه ندافيپدر به كار ميپرداخت.
در سالهاي پيش از انقلاب، حجت وارد فعاليتهاي سياسي شد و مغازه ندافي پدر را به مركزهماهنگي، راهپيماييها و پخش اعلاميهها مبدل نمود. چندين بار توسط ايادي رژيم، مورد ضرب وشتم قرار گرفت و حتي در اين زمينه، چندين مرتبه از مدرسه اخراج گرديد و به خاطر همينفعاليتهاي گسترده سياسي و همچنين مذهبي، موفق به أخذ ديپلم در دوره تحصيل نشد.
پس از پيروزي انقلاب، در مبارزه با گروههاي ضدانقلاب، بسيار فعال بود. وقتي دانشگاه گيلان در رشت، به تصرف گروهكهاي ضدانقلاب (منافقين و كمونيستها) درآمد، حجت به اتفاق چندتن از دوستانخود، دو هفته در درگيريهاي رشت حضور داشت، تا اينكه دانشگاه از وجود عناصر ضدانقلابپاكسازي گرديد.
شهيد نظري جزو اولين كساني بود كه پايگاه بسيج را در شهر فومن ايجاد كردند. براي مبارزه بااشاعهي فرهنگ غربي، كانون فرهنگي ـ مذهبي «سردار جنگل» را پايهگذاري نمود و ضمن جذببسياري از جوانان در كلاسهاي عقيدتي ـ مذهبي، برنامههاي مفصل تفريحي، زيارتي و ورزشي رادر اين كانون ترتيب داد. او با جذب نيروهاي پراكنده و برگزاري كلاسهاي قرآن، برنامههاي مفصلكوهنوردي و همچنين اردوهاي زيارتي ـ سياحتي، توانسته بود با دور نگهداشتن بسياري از جوانانشهر خود از خطر گزند شياطين دروني و بيروني، تحول بزرگي در آنان ايجاد نمايد.
پس از شروع جنگ تحميلي، جزو نخستين نيروهاي داوطلب شهرستان فومن بود كه رهسپار استانكردستان شد. در يكي از درگيريهاي منطقهي كردستان، به همراه شهيد گداعلي خوش روش، رويقلّهاي در برابر شبيخون عناصر ضدانقلاب، به ويژه حزب دمكرات كردستان ايستادگي كردند كه درنتيجه، مورد تشويق احمد متوسليان ـ فرمانده وقت لشكر 27 محمدرسول الله (ص) ـ قرار گرفتند.
از اين پس، حجت بارها به جبهه اعزام شد و در همين ايام، به صورت غيرحضوري موفق به أخذديپلم در رشتهي اقتصاد اجتماعي گرديد. او در عمليات رمضان، حضور داشت و در حالي به خانهبرگشت كه جراحتي بر تن داشت. زمستان سال 1361 را در كوههاي ميشداغ فكه به پايان برد و دربهار سال بعد، در مريوان با قبول مسئوليت گروهان ضربت «جندالله»، به پاكسازي منطقه پرداخت.
با شركت در عمليات والفجر 6، بار ديگر مجروح شد بعد از بازگشت به منطقهي جنگي، مسئوليتفرماندهي گروهاني در پاسگاه زيد را برعهده گرفت. در عمليات آبي ـ خاكي بدر نيز در نيزارهايهورالعظيم مجروح شد و جهت مداوا به بيمارستان شيراز منتقل گرديد.
حجت سال 1364 را با به عهده گرفتن مسئوليت مشكلترين خط پدافندي منطقه چنگوله آغاز كردوصيتنامهي خود را در سوم مهر همان سال نوشت. در ديماه سال 64 در تك دشمن، برادر كوچكترحجت ـ بشير ـ به شهادت رسيد و دو روز بعد از شهادت برادر، يعني در نهم ديماه به شدت مجروحو روانهي بيمارستان شهداي تهران شد. چند روز بعد، براي تشييع پيكر برادرش به فومن آمد و باويلچر، جلوي تشييع كنندگان بود. سه روز به مراسم چهلم برادرش مانده بود كه عمليات والفجر 8 آغاز شد و با همان حال، عازم جبهه گرديد و همراه نيروهايش در عمليات شركت نمود.
شهيد حجت نظري در تير 1365 با دوست خواهرش ـ خانم نظري كه در آنوقت مربي تربيتي آموزش و پرورش بود ازدواج نمود. پس از اين،مجددا به منطقه جنگ بازگشت و در كوتاهترين زمان به بازسازي گردان پرداخت و حماسه فتح جزيره بوارين را به وجودآورد. بعد از اين، جايي كه حجت در آن مستقر بود بولدورزها مشغول خاكريز زدن بودند.حجت پس از اقامهي نماز مغرب و عشاء، مشغول قرآن بود كه پيك گردان وارد شد. او به پيام پيكگوش ميداد كه ناگهان خمپارهاي در نزديكي آنها فرود آمد و منفجر گرديد. تركش خمپاره قسمتي ازكاسه سر او را با خود برد و به اين ترتيب، حجت نظري پس از 74 ماه حضور در جبهه و سه بار مجروحيت، در حالي كه فرماندهي گردان حضرت ابوالفضل (ع) از لشكر 16 قدس گيلان را برعهده داشت، در شانزدهم اسفند 1365 به شهادت رسيد و بدين طريق به ديدار معبود خويش شتافت. نوزده روز بعد از شهادتش، پسرش متولد شد كه بنا به وصيت پدر، نام او را «بشير» گذاشتند.
در وصيت نامهاش ميخوانيم:
بسم رب الشهدا
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا.
هستند مرداني كه به پيمان خويش با خداوند وفا كرده اند بعضي از آنها جان بر سر پيمان نهاده اند و گروهي ديگر در انتظار شهادتند و هرگز از راه خويش بر نمي گردند.
با درود فراوان به امام امت و اميد امام و امت شهيدپرور ايران و با سلام به تمامي شهيدان و مبارزان راه الله بر آن شدم بعنوان يكي از افراد جامعه چند جمله اي وصيت براي هم مسلمان و امت حزب الله بنويسم.
همه مي دانيد كه زنگ خطر و بيدار باش در جهان به صدا آمد, اكنون فصل جهاد و مبارزه مي باشد فصل از خود گذشتن و زمان وفاي به عهد با معبود است, ديگر هنگام غفلت و خوشي و بي تفاوتي نيست, اي انسان وقت آدمي كمتر از آنكه مي پنداريد سر ميرسد آن روزي كه ماه تابان تيره شود و خورشيد بي نور گردد و ستارگان متلاشي شوند و كوهها به حركت آيند آن روزيكه صحيفه صور دميده شود, آري برادرم قرآن خود مي گويد آنروز فرا مي رسد و چون آن يوم بر مردم پديدار گردد گويي همه عمر دنيا شبي تا صبح يا روزي تا شام نبوده قران به ما هشدار ميدهد كه اي انسان خليفه الله , به هوش باش و از فرصت كه خود نعمت بزرگي براي بشر است استفاده نما , وقتي خداوند انسان را دعوت به حركت و بيداري مي كند برنامه هايي نيز برايش در نظر گرفته كه توسط پيامبران و ائمه اطهار (س) بر بشر نشر گرديد و در آن زمره است اقامه نماز و اجراي جهاد و اعطاي خمس و زكات , ايفاي امر و نهي و... اكنون كه جبهه ها نياز شديد به نيروهاي فعال و مؤمن دارد لذا اينجاست كه نبايد خاموش ماند و سر در لاك خود فرو بريم بلكه همانطوري كه پيامبر و امامان براي دين حق جان فشاني نمودند, اين مكتب سرشار از محبت و اعتقاد و ايمان است همه بايد به آن غبطه بخوريم و افتخار كنيم كه مكتبي داريم كه جهان را به حركت آورده است, مكتبي كه بي نياز از همه فرهنگ هاي غرب و شرق است را به ما سپرده اند و بايد آنرا حفظ كنيم.و همانطور كه علي (ع) مي فرمايد جهاد يكي از درهاي بهشت است كه اين در را خداوند براي دوستان خاص خود باز خواهد كرد و رفتن به جبهه خود از نعمتهايي است كه خداوند به انسان ارزاني مي دارد, پس خوشا به سعادت مجاهد.
جهاد در راه خدا يكي از مهمترين فرايض ديني و سياسي و اجتماعي است همانطوري كه حضرت علي (ع) مي فرمايند: بهترين عمل مومن جهاد در راه خداست.
.زماني كه ديدم شاه خائن مزدور بر مسند خلافت نشسته و حق مردم را بيهوده به دست ابرقدرتها مي دهد به نداي امام عزيز لبيك گفتم و در تظاهرات و راهپيمائي ها شركت نمودم تا اينكه انقلاب پيروز گرديد و دشمنان اسلام و انقلاب بر عليه مردم حزب الله توطئه كردند و چون خدا و قرآن مرا سفارش بسيار كرده بود كه با كفار و منافقين بجهاد برخيزم با دوستان و مردم حزب الله به خيابانها رفتيم و جلوي ايادي مزدور و پليد و از خدا بي خبر را گرفتيم.زماني كه صدام عزم تجاوز به خاك ميهن اسلاميمان كرد من هم وظيفه خود دانستم كه به نداي امام عصر لبيك گويم و در اين امر مهم شركت نمايم كه به اميد و اتصال خدا بنحو احسن تا آنجائيكه توان دارم انجام خواهم داد باشد كه اين عمل مورد تاييد و عنايت پروردگار قرار گيرد و اميدوارم كه جزء همان گروهي باشم كه با انتظار همراه با عمل و مبارزه در راه خدا هستند و بتوانيم شهادت اين كلام روح پرور, اين شيرين ترين نعمتهاي خدا و اين آغاز زندگي سعادتمندانه آن دنيايي را كه آرزوي هر حزب الله است را به دست آورم.خدا را سپاس كه چنين سعادتي به من داد تا بتوانم در جبهه ها مشغول مبارزه با كفار گردم.بار الها تو را شكر مي گذاريم چونكه مرا در زمره سربازان امام عزيز قرار دادي, اين برايم افتخاري بزرگ است در عصري باشم كه مردمانش همه متعهد و مسئول و مقيد به انجام واجبات و دستورات الهي هستند.اگر يادتان باشد قبل از انقلاب هنگاميكه روي منبر ها سخن از مبارزه و جهاد امام حسين (ع) بميان مي آيد همه مي گفتيم اي كاش ما در آن صحراي كربلا بوديم تا به نداي حسين (ع) سرور شهيدان لبيك گوئيم.آري خداوند نيز به حسب امتحان اكنون مي خواهد ببيند كه چگونه كمك به اولاد حسين (ع) و اسلام خواهيم كرد.هدف هر انسان مسلمان و مومن رسيدن به الله است براي اينكه بتوانيم به هدف برسيم بايد از بند طاغوتهاي زمانه (هوي و هوس و استعمار گران) آزاد شد, براي رهائي بايد مبارزه كرد, مبارزه با كفر و الحاد با استمثار و استعمار كه تمامي مستضعفين را به بردگي و پندگي خود گرفته اند و از خونشان مي خورند و روز به روز قويتر و فربه تر مي شوند و ضعيفان هر روزضعيفتر.براي رسيدن به هدف و تشكيل حكومت عدل اسلامي اول بايد هدف را انتخاب نمود و بعد بايد با ايمان به هدف و آگاهي و مومن به اعمال خود باشد, مومن از نظر قرآن كسي است كه پيماني را كه با خدا با اعتقاد به او بسته و به آن وفادار باشد , بايد بداند كه براي چه پا به عرصه وجود نهاده و طرف معامله كه خدا باشد از او چه مي خواهد و وقتي هم ادراك كرد آنگاه تلاش و كوشش و دوري از خانواده و هجرت از وطن را بجان مي خرد وبه خاطر داشتن ايمان و اعتقاد قلبي تا پاي جان مي ايستد و مردانه چون حسين (ع) جان خود را نثار هدف و مكتب انتخابي خود مي كند و در درجه اول احساس مي كند كه بايد رضايت الله جلب گردد و رضايت حق تعالي زماني جلب مي شود كه اعمال شخصي مثبت و مفيد به حال جامعه با نيت پاك و الهي باشد همانگونه كه پيامبر مي فرمايد و نزديكترين كارها به خدا جهاد در راه خداست و چيزي مانند آن نيست , يك مسلمان بايد بهترين كارها را انجام دهد تا بتواند مورد لطف و رحمت خداوند قرار گيرد, ما كه خود را از رهروان اسلام مي دانيم هنگاميكه اسلام نياز به كمك و وحدت مسلمين دارد بايد بشتابيم تا مكتب خود را از دست ابرقدرتهاي شرق و غرب نجات دهيم.جنگي كه اين ابر بي خدايان بر ملت مسلمان ايران تحميل كرده اند تا بتوانند به اهداف شوم و پليد خود برسند, آري امت مسلمان , اسلام جهت پيروزي نهائي در جبهه نياز به نيرو دارد و اكنون رزمندگان سلحشور اسلام با رهبري امام زمان (عج) و نائب بر حقش و با ياري الله و با همت شما امت مبارز روز به روز حماسه مي آفرينند, اميدوارم كه جبهه ها را فراموش نسازيد كه فتح و پيروزي نزديك است و اين وعده اي است كه خدا به ما داده , زيارت كربلا عن قريب است.وظيفه ما جهاد است و من به سهم خود وظيفه اي كه بر دوشم نهاده بود انجام دادم كه خداوند به كرمش اين عمل كوچك مرا مورد رحمت و بخشش خود قرار دهد.؟؟ من به عنوان يك فرد از افراد جامعه از شما عاجزانه مي خواهم و شما را به خون شهدا قسم مي دهم كه به فكر آخرت باشيد و تا آنجايي كه توان داريد از انقلاب حمايت كنيد زيرا حاصل ريخته شدن خون جوانان پاك و مخلص ايران زمين است.بايد از ولايت فقيه كمال حمايت و پشتيباني صورت گيرد زيرا نبض اين انقلاب و پيروزي در جنگ به دست امام عزيز و خط نه شرقي و نه غربي او كه نهايت به حكومت مهدي موعود (عج) ختم ميگردد مي باشد.همچنانكه در گذشته با بيداري و هوشياري شما ملت غيور و هميشه در صحنه جلوي تبليغات ضد انقلاب گرفته شد همواره با حضورتان در صحنه, مشتي بر دهان ياوه گويان شرق و غرب بزنيد.با اين حضورتان بود كه شاه, ساواك, منافقين, توده ايها به زباله دان تاريخ سپرده شدند . باز هم بيدار باشيد و از آنجائيكه با انقلاب ملتي, دست استعمارگران از آن مملكت قطع مي شود لذا جهت جبراي اين خسارات و به دست آوردن منافع از دست رفته خود سعي مي كند بهر وسيله اي كه شده جلوي حركت انقلاب را بگيريد و تاكنون از شيوه هاي زيادي استفاده كرده است براي نمونه حمله نظامي , كودتا, تفرقه ميان شيعه و سني و علم كردن منافقين و جديداً يك شيوه ديگر آن كه توسط همان وابستگان خارج رواج پيدا كرده بي حجابي و بي بند وباري است كه همه شكست خوردند زيرا يد الله فوق ايديهم , اين دست خداست كه مسلمين را ياري مي كند و امام عزيز به شكرانه اين نعمت جليل گفت: بار الها جوانان رزمنده ايران فتح را از تو مي دانند و به قدرت خويش مغرور هستند.
يك خواهش مهم از بعضي خانواده ها دارم:
اينكه شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود كه آشنائي با احكام و مسائل اسلامي ندارند مسئول هستيد بايد آنان را آشنا به فرامين الهي تا آنجايي كه توان داريد بنماييد, اينقدر بي تفاوت از مسائل نگذريد شما در آخرت بايد جوابگو باشيد, دستورات اسلام را عاميانه برايشان تشريح كنيد, آنان را از مساجد دور ننماييد كه امام مي فرمايد مسجد سنگر است سنگرها را حفظ كنيد, چرا كه دشمن از اجتماع مردم وحشت دارد مسجد بايد محل استقرار حزب الله باشد بايد يكي از پايگاههاي جذب نيرو باشد متاسفانه مسئولان شهر ما در اين مورد كم اقدام كرده اند لذا من به سهم خود از مسئولان خصوصاً نماينده محبوب مان تقاضا مي كنم كه قدري بيشتر به فكر مسجد باشند و از آنجايي كه جبهه ها نياز به نيرو دارد و آنهم نيروئي متعهدومومن نيرويي كه خالصانه و عاشقانه جهت مبارزه و ايثار جان و مال به جبهه ها بشتابيد , مسجد ميتواند پايگاهي سازنده و حركت دهنده نيرو براي جبهه ها و انقلاب باشد.اميدوارم كه از افراد مومن هر محله جمع شوند و براي آخرت خود و نشر اسلام در مساجد فعاليت كنند تا بدينوسيله نيروهاي متفرق را جمع كرده و سازماندهي كرده و آگاهي و استعداد ها را سنجيده و سپس در جهت صحيح و كمك به مردم مستضعف از وجود آنان استفاده كرد.و سفارش ديگر اين حقير به معلمين گرامي است, با توجه به ضربه ايكه از ترك تحصيل محصلين به انقلاب مي خورد و نياز مردم مستضعف به همين دانش آموزان كه دكتران و مهندسان و متخصصين آينده مملكت باشند در اين رابطه زحمت زيادي كشيده كار خود را به عنوان خدمت به مردم انجام دهند كه صرفاًمحل كسب درآمد , با توجه به اينكه امام ما فرمود معلمي شغل انبياء است مصلحت انقلاب و اسلام در هنگام تدريس در نظر بگيريد كه شما در تعليم و تربيت محصلين نقش موثري داريد و مبادا محصلي از دست شما خارج شود كه به دين اسلام داشته باشد لااقل تو زحمت خودت را بكش اگر خدا خواست هدايتش مي كند اگر بر تشييع جنازه ام و بر سرقبرم حاضر شديد از ته قلب شعار جنگ جنگ تا پيروزي را سر دهيد, اگر كسي به اين ايمان نداشته باشد و به آن عمل نكند راضي نيستم بر سر قبرم بيايد.
از دوستان و خانواده ام مي خواهم اگر در نبود من احساس دوري كردند و خواستند گريه كنند مسئله اي نيست ولي اين گريه را جهت تزكيه نفس و آمرزش گناهان خود بكنيد نه براي شهادت من كه اگر قبول كند نيازي به گريه كردن ندارد ما به شهادت كه آرزوي ما بود رسيده ايم و بايد جشن گرفته شود چرا كه اول زندگي ماست و اول خوشي ها.به اميد پيروزي رزمندگان كفر ستيز با كفر پيشگان صدامي, به اميد اينكه در سراسر جهان اتحاد جماهير اسلامي بر قرار گردد.
به اميد اينكه خداوند به همه توفيق دهد كه در راه او به جهاد و مبارزه برخيزيم.
خدايا , خدايا تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار
حجت نظري 3/7/1364