شهيد ايوب‌ آئين‌

 
  شهيد ايوب‌ آئين‌ فرزند ابراهيم‌ به‌ سال‌ 1346 در روستاي‌ سياه‌كش‌ از توابع‌ دهستان‌ گوراب‌پس‌ شهرستان‌ فومن‌ در خانواده‌اي‌ زحمتكش‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. دوران‌ كودكي‌ را در كانون‌ گرم‌ خانواده‌ سپري‌ نمود و پس‌ از گذران‌ اين‌ دوران‌، براي‌ كسب‌ علم‌ و دانش‌ راهي‌ مدرسه‌ شد. 
 مقطع‌ ابتدايي‌ را در دبستان‌ دولتي‌ سياه‌كش‌ با موفقيت‌ سپري‌ نمود و در سال‌ تحصيلي‌ 60 ـ 59 وارد مدرسه‌ راهنمايي‌ تحصيلي‌ شهيد مهدي‌ جانپرور گوراب‌‌پس‌ گرديد. دوره‌ راهنمايي‌ را تا قبولي ‌پايه‌ي‌ دوم‌ طي‌ نمود و در سال‌ سوم‌ راهنمايي‌، از ادامه‌ي‌ تحصيل‌ منصرف‌ گرديد يا بعبارتي‌ ديگر، ترك‌ تحصيل‌ نمود.
پس‌ از آن‌ در كنار خانواده‌ ماندگار گرديد و هميار پدر و مادر در امور زندگي‌ شد. مدتي‌ را نيز در پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ محل‌ گذراند و در اين‌ نهاد انقلابي‌ به‌ فعاليت‌ پرداخت‌. شهيد آئين‌ در همان ايام،‌ با اخلاق‌ و آداب‌ اسلامي‌ آشنايي‌ پيدا نمود و آراسته‌ به‌ آنها شد. پس‌ از پا گذاشتن‌ به‌ سن‌ 18 سالگي‌،به‌ خدمت‌ مقدس‌ سربازي‌ اعزام‌ شد و پس‌ از طي‌ دوره‌ آموزشي‌ در پادگان‌ منجيل‌، در يگان‌ دريايي‌ دزفول‌ مستقر گرديد. 
بعد از گذشت‌ چند ماه‌، از يگان‌ دريايي‌ دزفول‌ به‌ منطقه‌ عملياتي‌ جزيره‌ مجنون‌ منتقل‌ شد، تا اينكه‌ سرانجام‌ پس‌ از رشادتها، در چهاردهم‌ شهريور 1366 بر اثر اصابت‌ تركش‌، شربت‌ شهادت‌ را نوشيد و جان‌ به‌ جان‌آفرين‌ تسليم‌ نمود. روحش‌ شاد و راهش‌ مستدام‌ باد.
اين‌ شهيد گرانقدر از نظر اخلاقي‌، خوش‌ رفتار وآرام‌ بود. به‌ ديگران‌ كمك‌ مي‌كرد و به‌ امورخانواده‌ نيز توجه‌ داشت‌. به‌ معارف‌ اسلامي‌ و ديني‌ علاقه‌مند بود و به‌ نماز عشق‌ مي‌ورزيد.
در قسمتي‌ از وصيت‌ نامه‌اش‌ آمده‌ است‌: «...به‌ قرآن‌ زياد توجه‌ كنيد. راضي‌ نشويد كه‌ در قيامت‌، قرآن‌ در حضور خدا، از شما شكايت‌ كند. هر روز لااقل‌ چند آيه‌ بخوانيد. بر شما باد به‌ نماز. نگذاريد مساجد خالي‌ بماند... از خدا بخواهيد كه‌ مرا ببخشد، چون‌ غرق‌ گناهم‌... اگر شهيد شدم‌ در روستاي‌ سياه‌كش‌ مرا به‌ خاك‌ بسپاريد و اگر نيز مفقود شدم‌، هيچ‌ ناراحت‌ نباشيد كه‌ من‌، پيش‌مولايم‌ رفته‌ام‌».
در بخشي‌ از دفترچه‌ خاطرات‌اش‌ نيز آمده‌ است‌:
«...قبل‌ از اينكه‌ به‌ جبهه‌ بيايم‌، بچه‌ها تعريف‌ مي‌كردند كه‌ امدادهاي‌ غيبي‌، پشت‌ و پناه‌ رزمندگان‌ است‌. باور نمي‌كردم‌، چون‌ آدم‌ تا با چشمهايش ‌نبيند، نمي‌تواند باور كند. بله‌ همين‌ امروز مورخه‌ 30/5/66 ساعت‌ چهار صبح‌، مزدوران‌ عراقي‌، پنج‌ خمپاره‌ بر سر رزمندگان‌ ريختند كه‌ به‌ جز يكي‌، بقيه‌ عمل‌ نكردند. ساعت‌ 5/5 روز جمعه‌30/5/66»

 متن وصيت نامه شهید ایوب آئین

من حسن خلقه كسر محبو و آنت النفوس به ؛ با سلام و درود فراوان به منجي عالم بشريت مهدي موعود و نايب بر حقش خميني بت شكن و با آرزوي پيروزي نهايي كفر ستيزان اسلام در جبهه هاي نور عليه ظلمت و با آرزوي صبر و استقامت براي خانواده هاي شهدا خصوصا مفقودين و اسرا وصيت نامه خود را آغاز مي كنم. مهدي جان مولا جان يك عمر صدايت زدم اما لياقت ديدارت را نيافتم اما نا اميد نيستم بدين اميد گام در راه مي گذارم كه در آخرين لحظه مرگم جمال دل آرايت را ببينم و چه خوش است كه ولو يك لحظه انسان معشوق خود را ببيند به قرآن مجيد زياد توجه كنيد راضي نشويد كه روز قيامت قران در حضور خدا از ما شكايت كند هر روز لااقل چند آيه بخوانيد بر شما باد نماز بر شما باد نماز شب، پيوند خود را با خدا قطع نكنيد و هيچگاه نا اميد نباشيد مصيبتهاي امام حسين و مجالس روزه را پر رونق كنيد كه ما هر چه داريم از اينها داريم و مساجد را خالي و غريب نگذاريد و از پدر و مادر و خواهر و برادر تقاضا دارم كه در دعاي كميل و توسل شركت كنيد و پشتيبان ولايت فقيه باشيد مادرم مي دانم كه برايم زحمتهاي بسياري كشيده اي و شبها نخوابيده اي و مرا بزرگ كرده اي بايد افتخار كني كه من راهي را رفته ام كه امام حسين و يارانش رفته اند و اگر شهيد شدم برايم گريه نكن و هر وقت خواستي برايم گريه كني بياد امام حسين و براي او گريه كن و مرا نيز حلال كن وپدر جان مي دانم كه شما خيلي برايم زحمت كشيده اي و من نيز نتوانسته ام وظيفه اي كه بر گردن دارم عمل كنم و اگر شهيد شدم تحمل كن هر چند مي دانم كه داغ جوان خيلي مشكل است و صبر و استقامت كن مثل ساير خانواده هاي شهدا . خواهرانم مي دانم كه برادر خوبي براي شما نبوده ام مرا ببخشيد و اگر شهيد شدم برايم گريه نكنيد و چون حضرت زينب صبر كنيد كه يك روز 72 برادر را از دست داد و مقاومت كرد و اي برادر جان هر وقت شهيد شدم اسلحه ام را در دست بگير و در ميدان نبرد حق بر باطل بجنگ و بر دشمنان بفهمانيد كه هرگز اسلحه شهيد بر زمين نخواهد افتاد چند وصيت براي دوستان عزيزم ؛دوستان در هر لحظه مرا به ياد آوريد و نگذاريد مساجد خالي بماند و در هر شب جمعه به مزارم بياييد و با من صحبت كنيد كه چشم انتظارم و در دعاي كميل وتوسل شرکت کنید وامام رادر هرلحظه دعا کنید و نیز از خداوند بخواهید که مرا ببخشد چون غرق گناهم من در پایان وصیتی ندارم به جزء صبر و استقامت برای خانواده ام .و اگر شهید شدم در روستای سیاهکش مرا به خاک بسپاریدواگرنیز مفقود شدم هیچ ناراحت نباشید که من پیش مولایم رفته ام .
والسلام علیکم ورحمته الله وبرکاته
پنج شنبه مورخه 24/11/64
ایوب آئین